تجربه ی من

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد / فروغ فرخزاد

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصل های خشک گذر می کردند به دسته های کلاغان که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه می آوردند به مادرم که در آینه زندگی می کرد و شکل پیری ی من بود و به زمین که شهوت تکرار من درون ملتهبش را از تخمه های سبز می انباشت سلامی دوباره خواهم داد می آیم می آیم می آیم با گیسویم: ادامه بوهای زیر خاک با چشمهایم: تجربه های غلیظ تاریکی با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم می آیم می آیم و آستانه...
1 دی 1391

روزی که تو را دیدم / نزار قبانی

روزی که تو را دیدم نقشه ها و پیش گویی هایم را پاره کردم   چونان اسب عربی،بوی باران تو را پیش از باریدن،بو کشیدم   و آهنگ صدایت را پیش ازآن که حرف زده باشی، شنیدم و گیسوانت را پیش از آن کهبافته باشی، پریشان کردم ... ...
1 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تجربه ی من می باشد